چی بخونم وقتی چشمام از حضور گریه خیسه؟وقتی هیچکس نمی تونه غصه هامو بنویسه!
چی بخونم وقتی قلبت منو از تو قصه رونده؟وقتی که به جز یه سایه کسی پیش من نمونده!
چی بخونم وقتی فریاد با سکوت فرقی نداره؟وقتی هیچکس نمی تونه تو رو پیش من بیاره!
شبه بی نفسی!شبه بلند نهایی!تو که هم نفسی بگو کجای دنیایی؟
شبه گریه ی من شبه سیاهه بیداری!غمه رفتن تو شده یه دشنه ی کاری!
چی بگم وقتی ترانه بی تو جلوه ای نداره؟وقتی آوازه من وتنها توی کوچه جا میذاره!
وقتی توی آسمونم چشمک ستاره ای نیست!وقتی که برای بغضم جز شکستن چاره ای نیست!
چی بخونم وقتی هیچکس منو از خودم ندزدید!وقتی غربت صدامو کسی غیر تو نفهمید!!
کاشکی می شد تو زندگی ما خودمون باشیم و بس!تنها برای یک نگاه حتی برای یک نفس!